غزل مناجاتی با خداوند کریم
رب خطاپـوش تویی عبد خطاکار، منم مستحـق عـفـو تویـی مستحـق نـار، منم لطف و کرم بین که دمد بوی گل از پیرهنم گرچه تو خود باخبری خارتر از خار، منم گرچه سیه گشته رویم عفو تو داد آبرویم آنکه گناهش شده با عفو تو تکرار، منم آنکه مرا دستتهی دید و پذیرفت تویی آنکه ز لطف و کرمت آمده سرشار منم آنکه رها سازدم از دام خطا کیست؟ تویی آنکه به زنجیر خطا گشته گرفتار، منم آنکه کند جرم مرا از کرمش عفو، تویی آنکه فقط خوانده تو را داور غفار، منم گر به جحـیمم فکنی یا به بهـشتم بـبری بنـدۀ عشـق عـلی و عتـرت اطهـار منم میثمم و مهر علی حک شده بر لوح دلم خـاک، ولـی خاک در حیـدر کـرار منم |